نامه مادرشوهر به عروس
عروس قشنگم:
من نه ماه بار فرزندى را در دل کشیدم تا به دنیا امد،
شبهاى بسیارى تا صبح بالاى سرش بیدار بودم تا او اسوده بخوابد،
وقتى زمین خورد و گریه کرد من اولین کسى بودم که اشکهاش رو پاک کردم،
وقتى اولین بار مدرسه رفت این من بودم که پاى رفتن به خانه را بدون او نداشتم و تمام روز پشت در مدرسه برایش صبر کردم،
وقتى اولین دعوا رو تو مدرسه کرد این من بودم که پشت اش وایسادم،
وقتى لباس نو مى خواست من تنها دارایى ام رو براى اون خرج مى مردم،
وقتى گوشى نو واخرین مدل خواست من براش تهیه کردم،
عروس گلم؛
وقتى امتحان داشت من تشویق اش کردم که ادامه بده وتلاش کنه براى ایندهاش،
وقتى به سن بلوغ رسید و پرخاشگرى هاش شروع شد ، این من بودم که تحمل کردم و چه شبها که تا صبع گریه نکردم واز خدا کمک نخواستم،
عروس نازنینم؛
وقتى براى اولین بار عاشق شد این من بودم که بهش کمک کرد تا عشق رو از هوس جوانى تشخیص بده،
عروس جوان من؛
وقتى اولین بار خواست پشت ماشین بشینه و نشون بده بزرگ شده این من بودم که صبورانه راه و روش رو یادش دادم تا اون رو مسئول بار بیارم،
عروس خوشگلم؛
وقتى اولین بار دست روى دختر مورد علاقه اش گذاشت این من بودم.........
عروس شیرین تر از جانم وقتى تو امدى اون خیلى وقت بود که پسر من بود از لحظه ایى که نطفه اش بسته شد با من ارتباط عاطفى داشت اون تنها پسرم نیست اون قسمت اصلى وجود منِ ،
مرا روبرى خودت نبین
مرا در کنار خودت قرار بده
من بهترین سالهاى عمرم را به پاى فرزندى نشستم که تو امروز شوهر خطاب مى کنى
من مهمان ناخوانده نیستم
من یک مادرم
با سالهاى طولانى رنج و درد
من پسرم را با اشک چشم ام بزر گ کردم
پسر من میوه درخت ٢٥ ساله من
حق دیدن وبودن و حرف زدن من با پسرم را تو از من نگیر
مرا انگونه که هستم بپذیر
با تمام بدیهام
فقط فراموش نکن مردى را که تو امروز شوهر مى نامى ،روزى عزیز کرده و بزرگ شده در دامن من بود
عروس گلم؛
روزى تو هم در صندلى قضاوت مادر شوهر عروس مى نشینى...... خیلى مراقب باش
دوستت دارم ، چون پسرم تو را دوست دارد.......
تقدیم به تمام مادران شوهران
مداد : متاسفم
پاک کن : چرا ؟
تو هیچ کار اشتباهی نکردی
مداد :
متاسفم چون
به خاطر من اذیت می شوی
هر وقت که من
اشتباه می کنم ، تو همیشه آماده ای آن را پاک کنی.
ولی وقتی اشتباهاتم را
پاک می کنی بخشی از وجودت را از دست می دهی
و هر بار کوچک و کوچکتر می شوی .
پاک کن :
اما برای من مهم نیست !
من ساخته شده ام تا
هر وقت تو اشتباه کردی
به تو کمک کنم
با این که می دانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای من را خواهد گرفت .
من رضایت دارم !
پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار..
گفتگو بین مداد و پاک کن
برایم الهام بخش بود .
والدین ، همچو پاک کن
و فرزندان مانند مداد هستند .
آنها همیشه درکنار فرزندان هستند
و اشتباهات آنها را پاک می کنند .
اگر چه فرزندان
جایگزین (همسر ) می یابند
ولی والدین از انچه برای فرزندانشان
کرده اند شادمانند.
در تمام طول زندگیم
مداد بوده ام و والدین من مانند پاک کن ،
هر روز کوچک و کوچکتر می شوند .
این مرا پر از درد می کند چون
می دانم که یک روز انها من را ترک
خواهند کرد و خرده های پاک کن ،
تنها چیزی خواهد بود که
به خاطرم بیاورد روزی چه
کسانی را
داشتم.
به احترام پاک کن های زندگی
روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند فضای منزلتان خالی از نقاشی های کودکانه خواهد شد؛
دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه،وجودنخواهد داشت.
روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند دیگر اثری از هسته های میوه ها در زیر تخت ها وجود نخواهد داشت.
در آن روز می توانید مدادی را بر روی میز برای یادداشت کردن پیدا کنید و شیرینی داخل یخچال باقی خواهد ماند.
روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند می توانید برای خود غذاهای بخارپز به جای ساندویچ هات داگ یا همبرگر درست کنید.
می توانید زیر نور شمع غذا بخورید بدون آنکه نگران دعوای فرزندانتان برای فوت کردن شمع ها باشید.
روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند زندگیتان متفاوت خواهد شد آنها آشیانه تان را ترک خواهند کرد و خانه تان آرام... ساکت... خالی و تنها خواهد شد.
در آن زمان است که به جای چشم انتظاری برای فرارسیدن «روزی» ؛
دیروزها را مرور خواهید کرد... یعنی در ان روزها ؛ دلتنگ امروزتان خواهید شد...
پس امروزتان را با آنها عاشقانه زندگی کنید...
تعدادى از متخصصان این پرسش را از گروهى از بچه هاى ٤ تا ٨ ساله پرسیدند که: «عشق یعنى چه؟» پاسخ هایى که دریافت شد:
• هنگامى که مادربزرگم آرتروز گرفت دیگر نمی توانست دولا شود و ناخنهاى پایش را لاک بزند. بنابراین، پدربزرگم همیشه این کار را براى او می کرد، حتى وقتى دستهاى خودش هم آرتروز گرفت. این یعنى عشق. (ربکا، ٨ ساله)
• وقتى یک نفر عاشق شما باشد، جورى که اسمتان را صدا می کند متفاوت است. شما میدانید که اسمتان در دهن او در جاى امنى قرار دارد. (بیلى، ٤ ساله)
• عشق هنگامى است که یک دختر به صورتش عطر می زند و یک پسر به صورتش ادوکلن می زند و با هم بیرون می روند و همدیگر را بو می کنند. (کارل، ٥ ساله)
• عشق هنگامى است که شما براى غذا خوردن به رستوران می روید و بیشتر سیب زمینى سرخ کرده هایتان را به یکنفر می دهید بدون آن که او را وادار کنید تا او هم مال خودش را به شما بدهد. (کریس، ٦ ساله)
• عشق هنگامى است که مامانم براى پدرم قهوه درست می کند و قبل از آن که جلوى او بگذارد آن را می چشد تا مطمئن شود که مزه اش خوب است. (دنى، ٧ ساله)
• عشق هنگامى است که دو نفر همیشه همدیگر را می بوسند و وقتى از بوسیدن خسته شدند هنوز می خواهند در کنار هم باشند و با هم بیشتر حرف بزنند. مامان و باباى من اینجورى هستند. (امیلى، ٨ ساله)
• اگر می خواهید یاد بگیرید که چه جورى عشق بورزید باید از دوستى که ازش بدتان می آید شروع کنید. (نیکا، ٦ ساله) (ما به چند میلیون نیکاى دیگر در این سیاره نیاز داریم)
• عشق هنگامى است که به یکنفر بگوئید از پیراهنش خوشتان می آید و بعد از آن او هر روز آن پیراهن را بپوشد. (نوئل، ٧ ساله)
• عشق شبیه یک پیرزن کوچولو و یک پیرمرد کوچولو است که پس از سالهاى طولانى هنوز همدیگر را دوست دارند. (تامى، ٦ ساله)
• عشق هنگامى است که مامان بهترین تکه مرغ را به بابا میدهد. (الین، ٥ ساله)
• هنگامى که شما عاشق یک نفر باشید، مژه هایتان بالا و پائین میرود و ستاره هاى کوچک از بین آنها خارج می شود. (کارن، ٧ ساله)
• شما نباید به یکنفر بگوئید که عاشقش هستید مگر وقتى که واقعاً منظورتان همین باشد. اما اگر واقعاً منظورتان این است باید آن را زیاد بگوئید. مردم معمولاً فراموش میکنند. (جسیکا، ٨ ساله)
و سرانجام …برنده ما یک پسر چهارساله بود که پیرمرد همسایه شان به تازگى همسرش را از دست داده بود. پسرک وقتى گریه کردن پیرمرد را دید، به حیاط خانه آنها رفت و از زانوى او بالا رفت و همانجا نشست. وقتى مادرش پرسید به مرد همسایه چه گفتی؟ پسرک گفت: "هیچى، فقط کمکش کردم که گریه کند"
دردی که انسان را به سکوت وا میدارد
بسیار سنگین تر از دردیست که
انسان را به فریاد وا میدارد...!
و انسانها فقط
به فریاد هم میرسند،نه به سکوت هم!
مشکل بسیاری از ما اینست که گوش نمیدهیم تا بفهمیم
بلکه گوش میدهیم تا جواب دهیم
دو نفر به یک شاخه گل پر از خار نگاه می کردن !
اولی اخم کرد و گفت چه دنیای بدی، حتی شاخهء گل هم خار داره !
دومی گفت چه دنیای خوبی، حتی شاخه های پرخار هم گل دارن !
عظمت در نگاه ماست نه در چیزی که به آن می نگریم.
خداوندا ...
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین تنهام؛ انسانم
خدا گوید :
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع کن ...
تمام گامهای مانده اش با من
کاش می شد خنده را، تکثیر کرد
کاش می شد اشک را، تبخیر کرد
کاش می شد زندگی، تحریر کرد
کاش می شد عذر یک، تقصیر کرد
کاش می شد عشق را، تقدیر کرد
کاش می شد نقص ها، تعمیر کرد
کاش می شد نیمه ها، تکمیل کرد
کاش می شد غصه ها، تقلیل کرد
کاش می شد مهر را، تجلیل کرد
کاش می شد شعر را، تحلیل کرد
کاش می شد دردها، تقسیم کرد
کاش می شد هدیه ها، تقدیم کرد
کاش می شد قفل دلتنگی، شکست
کاش می شد درب تاریکی، گسست
کاش می شد بین مردم، بود و زیست
کاش می شد مثل باران ها، گریست
کاش می شد از مسیر یار، رفت
کاش می شد از پس دیوار، رفت
کاش می شد با دلی خوش، زنده بود
کاش می شد بنده ای، دل زنده بود
کاش می شد با محبت، جان سپرد
کاش می شد بی توقع، بود و مرد...
مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی میکند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد اوفرستادند..
مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکردهاید.
نمیخواهید در این امر خیر شرکت کنید؟
وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که
مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگیاش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمیکرد؟ زود قضاوت کردید؟
مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمیدانستم. خیلی تسلیت میگویم.
وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمیتواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمیتواند از پس مخارج زندگیش برآید؟زود قضاوت کردید؟
مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمیدانستم. چه گرفتاری بزرگی ...
وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینههای درمانش قرار
دارد؟ زود قضاوت کردید؟
مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمیدانستم اینهمه گرفتاری
دارید ...
وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکردهام شما چطور انتظار دارید
به خیریه شما کمک کنم؟
باز هم زود قضاوت کردید؟؟؟؟
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻴﻄﻨﺖ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﻭﻗﻔﻪ،
ﺑﻴﺨﻴﺎﻟﻲ ﻫﺎﻱ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ،
ﻧﺎﺯ ﻭ ﻛﺮﺷﻤﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺁﻳﻨﻪ
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺑﻲ ﺩﻟﻴﻞ،
ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﻬﺎﺭ ﻧﺸﺪﻧﻲ،
ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎ، ﺩﺧﺘﺮﻙ ﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﻧﺎﺯﻙ ﻧﺎﺭﻧﺠﻲ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﭼﻪ ﺑﻲ ﻫﻮﺍ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ !
ﭼﻪ ﻗﺪﻱ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﻃﺎﻗﺘﻢ !
ﺿﺮﺑﺎﻫﻨﮓ ﻗﻠﺒﻢ ﭼﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻲ ﻣﻴﺰﻧﺪ !
ﭼﻪ ﺷﻴﺸﻪ ﺍﻱ ﺑﻮﺩﻡ ﺭﻭﺯﻱ،
ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﺨﺖ ﺷﺪﻥ ﻫﻢ ﺭﺿﺎ ﻧﻤﻴﺪﻫﻢ !
ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺷﺪﻥ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻢ،
ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻧﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ !
ﺟﺎﻱ ﺑﺴﺘﻨﻲ ﻳﺨﻲ ﻫﺎﻱ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﺍﻡ ﺭﺍ
ﻗﻬﻮﻩ ﻫﺎﻱ ﺗﻠﺦ ﻭ ﭘﺮ ﺳﻜﻮﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ !
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻟﺤﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎﻳﻢ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﺟﺪﻱ ﺍﺳﺖ
ﻛﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻴﺒﺮﻡ ...
ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺷﺎﺩﻱ ﻫﻢ ﻗﻬﻘﻬﻪ ﺳﺮ ﻧﻤﻲ ﺩﻫﻢ ! ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺍﻛﺘﻔﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ !
ﭼﻪ ﭘﻴﺸﻮﻧﺪ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻠﻤﻪ ﺧﺎﻧﻢ !!!
ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺳﻤﺖ ﻣﻴﻨﺸﻴﻨﺪ
ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺳﺮ ﺧﻮﺷﻲ ﻭ ﺑﻲ ﺧﻴﺎﻟﻴﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ،
ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﺶ ﻭﺯﻧﻪ ﻭﻗﺎﺭ ﻭﻣﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ
ﺭﻭﻱ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﺩ !
ﻧﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺪ ﺑﺎﺷﺪ،ﻧﻪ ! ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﻛﻨﺪ ﻭﺯﻧﺸﺎﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﻧﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮﻙ ﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺩﺭﻭﻧﻢ
ﺯﻳﺮ ﺳﻨﮕﻴﻨﻲ ﺁﻥ ﺑﻤﻴﺮﺩ ...
ﺩﮐﺘﺮ ﻫﻼﮐﻮﯾﯽ ﻭ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﻭ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ
ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺷﻨﮕﻮﻝ ﻭ ﻣﻨﮕﻮﻝ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮐﺖ ﻣﺨﻮﺍﻥ؛ ﮔﺮﮒ ﺩﺭﻭﻥ ﻗﺼﻪ ﺭﻭﺡ ﻟﻄﯿﻒ ﮐﻮﺩﮐﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺭﺩ. ﮐﻤﯽ ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﻢ، « ﺩﺭﻭﻍ » ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺼﻪ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﮔﺮﮔﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: « ﻣﻨﻢ ﻣﻨﻢ ﻣﺎﺩﺭﺗﻮﻥ. »
« ﺧﺸﻮﻧﺖ » ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺼﻪ ﺷﺮﻭﻉ می شوﺩ وقتی ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﺠﺎﺕ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺷﮑﻢ ﮔﺮﮔﻪ را پر از ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﺭﭼﺎﻩ ﺁﺏ ﺑﯿﻔﺘﺪ. ﺍﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﻣﻨﺒﻊ ﺟﺮﻡ ﻭ ﺁﺳﯿﺐ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺷﺪﻩاست. ﮔﺬﺷﺘﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﯿﺴﺖ. ﮔﺮﮔﯽ ﮐﻪ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺧﺼﻠﺘﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﻣﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺟﻮﺭ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ، ﭘﺲ ﭘﺪﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺳﻮﺍﻝ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ است.
ﮔﺮﮒ ﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ: ﺁﻗﺎ ﮔﺮﮔﻪ!
ﭘﺲ ﻣﺮﺩ ﻇﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ.
ﻣﮕﺮ ﮔﺮﮒ ﻣﺎﺩﻩ ﻏﺬا ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩ؟
ﮐﻮﺩﮎ ﺑﺎﻫﻮﺵ ﺗﺮ ﺩرونﺳﺎﻋﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ پنهان می شود، ﭘﺲ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﭘﺲ "ﻧﻮﻉ ﺩﻭﺳﺘﯽ "ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﻣﮕﺮ ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺷﻨﮕﻮﻝ ﻭ ﻣﻨﮕﻮﻝ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭﺣﺒﻪ ﯼ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ؟
ﭼﺮﺍ ﻫﺮﺳﻪ با هم ﮔﺮﮒ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ؟
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻬﻠﮑﻪ ﮔﺮﯾﺨﺘﻦ ﺭﺍ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺣﺒﻪ ﯼ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺁﻣﻮﺧﺖ؟
ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ.
خیلی جای ﺁﻧﺎﻟﯿﺰ دارد این داستان. ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺪﺭ ﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻬﺮﺑﺎن ترﯾﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺎﺷﺪ.
ﮔﺮﮒ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺩﺭﻭغدگوﯼ ظاﻟﻢ.
ﻣﺤﺒﺖ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﻩ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ؛ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﮐﺎﻧﻮﻥ ﺍﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﻫﯿﭻ ﺗﻬﺪﯾﺪﯼ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ.
بچه های لوس محصول چه نوع دیدگاهی هستند؟
هیچ یک از ما دوست نداریم بچه ای لوس داشته باشیم؛ بچه ای که بدخلق، خود محور، پرتوقع و بی ملاحظه باشد. حالا ببینیم چه چیزهایی بچه ها را لوس می کند و چه چیزهایی لوس نمی کند.
وقتی من بچه هایم را بزرگ می کردم، دیگران به من می گفتند اگر نگذارم بچه ام گریه کند یا زیاد بغلش کنم، لوسش کرده ام. خوشبختانه من به این حرفهای بی معنی اعتقاد نداشتم.
بچه با محبت دیدن لوس نمی شود. بچه ها به مهر و محبت، به اندازه آب و غذا نیازمندند. مسأله، در تعریف ما از عشق و محبت است.
اگر ما هر چیز مادی که بچه ها می خواهند در اختیارشان قرار بدهیم، به آنها عشق نورزیده ایم. والدین اغلب فکر می کنند وقتی بچه هایشان را با اسباب بازیها و فعالیتهایی که آنها طلب می کنند اشباع سازند، به آنها عشق ورزیده اند، اما نتیجه واقعی چنین برخوردی با بچه ها چیست؟
سه پیامد منفی لوس کردن بچه ها از طریق مادیات
1- پرورش رفتارهای اعتیادآور:
کودکان به اشباع شدن با چیزها و کارهایی که منشأ بیرونی دارند (و نه اشباع از درون با مهرورزی و خلاقیت) معتاد می شوند. بسیاری از ما افراد بزرگسالی را می شناسیم که به ولخرجی و سایر فعالیتها برای پر کردن خلأ درونی شان معتادند. آنها وقتی مضطرب هستند، به جای این که با منشأ استرس برخورد کنند، سعی می کنند بر احساسشان با رفتارهای اعتیادآوری چون پول خرج کردن، تماشای تلویزیون، غذا خوردن و مانند آن سرپوش بگذارند.
وقتی اسباب بازیهای زیاد، برنامه های زیاد، غذاهای خیلی خوب برای بچه های خود فراهم می کنیم، یا اجازه می دهیم زیاد تلویزیون تماشا کنند، به آنها عشق نورزیده ایم، بلکه تنها به آنها یاد می دهیم که معتاد شوند.
2- بی اعتنایی به نیازهای دیگران
اغلب والدین در حالی که چیزها و موقعیتهای زیادی را برای بچه هایشان فراهم می کنند، نیازهای خودشان را انکار می کنند. این که شما تسلیم همه توقعات بچه بشوید، به خصوص اگر از خواسته های خودتان صرف نظر کنید، به معنای عشق ورزی به بچه ها نیست. وقتی شما دایم تسلیم بچه می شوید و نیازهای خودتان را انکار می کنید یا ندیده می گیرید، بچه ها یاد می گیرند که نادیده گرفتن نیازهای دیگران و آدمی لوس و پرتوقع بودن، مجاز است. احتمالاً اگر شما با رعایت حال و ملاحظه خودتان از بچه ها توقع نداشته باشید که ملاحظه شما را بکنند، بچه ها هم یاد نمی گیرند که ملاحظه شما را بکنند. آنها یاد می گیرند که با شما طوری برخورد کنند که شما با خود رفتار می کنید.
بنابراین، نادیده گرفتن خودتان، محبت به فرزندانتان نیست. وقتی به خود احترام نمی گذارید، به فرزندانتان می آموزید که افرادی بی اعتنا به دیگران باشند و حرمت نگهدار نباشند.
3- کسب اعتماد به نفس از طریق تأیید اطرافیان
یکی از مهمترین مشکلات جامعه این است که کودکان می آموزند که اعتماد به نفس خود را از طریق تأیید دیگران در مورد ظاهرشان، تعداد اسباب بازیها و قیمت لباسهایشان به دست آورند. فقط در صورتی که والدین به جای ارزش گذاشتن بر ظاهر و اموال بچه ها به آنها نشان دهند که به کیفیتهای درونی آنان- از قبیل همدلی، خلاقیت، دلسوزی، شادی، شور و شوق زندگی- اهمیت می دهند، بچه ها یاد خواهند گرفت که اعتماد به نفس و احساس خود ارزشمندی خویش را به تأیید دیگران وابسته نبینند. اعتماد به نفس حقیقی، از باطن انسان نشأت می گیرد، از آن جا سرچشمه می گیرد که واقف باشیم به این که ارزش ما به خاطر آن چیزی است که هستیم نه به خاطر ظاهرمان یا کاری که می کنیم. متأسفانه، جامعه مادی گرا، اعتماد به نفس و محبوبیت انسان را به نگاه تأییدآمیز دیگران درباره ماشین، خانه و لباس افراد گره می زند.
بدین ترتیب، وقتی فرزندمان را با اشیای مادی لوس می کنیم به خاطر داشته باشیم که خودمان باعث می شویم بچه ها ارزش وجودی خود را به تأیید دیگران وابسته و مرتبط ببینند؛ در حالی که می توان به بچه ها عشق ورزید بدون آنکه لوس شوند.
عشق یعنی پذیرش بچه ها به خاطر آن چیزی که واقعاً هستند. عشق یعنی درک، دلسوزی و همدلی.
بزرگترین هدیه ای که می توانید به فرزندانتان بدهید، این است که به خاطر وجود و باطن آنها برایشان ارزش قائل باشید. این عشق واقعی است و هیچ شئ مادی نمی تواند جایگزین آن شود
با نوجوانان سرکش و ناسازگار چگونه رفتار کنیم؟
علل اصلی سرکشی نوجوان
ممکن اسث ثت گاهی بشنوید که نوجوانی آشکارا بر ضد والدین خود به سرکشی می پردازد . شاید حتی خود خانواده ای را بشناسید که در آن فرزند نوجوانی که غیرقابل کنترل است دارند ، با این حال دانستن اینکه آیا فرزندی واقعا سرکش است یا نه ، همیشه کار آسانی نیست . بعلاوه ، درک این مطلب که چرا فرزندی از یک خانواده به سرکشی می پردازد و دیگر فرزندان با اینکه از همان خانواده هستند – دست به این کار نمی زنند ، میتواند واقعا دشوار باشد .
اگر والدین متوجه شدند که ممکن است یکی از فرزندانشان بفردی کاملا سرکش تبدیل شود ، چه باید بکنند ؟ برای پاسخ به این پرسش ، ابتدا باید این مطلب را درک کنیم که سرکشی چیست ؟ بطور ساده ، فرد سرکش کسی است که عمدا و دائما از اطاعت از یک مقام بالاتر ، خودداری می کند یا با آن مخالفت می کند و یا آنرا حتی به مبارزه می طلبد .
این امر به ویژه در مورد دوران نوجوانی که همراه با تحولات جسمی و عاطفی است صادق می باشد . هر نوع تغییری در زندگی فرد مولد فشار روحی است و دوران نوجوانی سراسر تغییر است . پسر یا دختر نوجوان شما از دوران کودکی قدم به دوران بلوغ می گذارد . بهمین دلیل ، در طی سالهای نوجوانی برخی از والدین و فرزندان با یکدیگر اختلاف پیدا می کنند . اغلب اوقات والدین از روی غریزه میخواهند این روند را کُند کنند ، در حالی که نوجوانان میخواهند به آن سرعت دهند .
نوجوان سرکش به معیارهای والدین خود پشت می کند . اما بخاطر داشته باشید برای اینکه کسی را سرکش بنامیم تنها چند مورد مخالفت کافی نیست . در مورد برخی از موضوعات اجتماعی یا روحانی ، برخی از نوجوانان ممکن است در ابتدا علاقه ای در این مورد از خود نشان ندهند و اصلا علاقه ای به مذهب نداشته باشند ، اما ممکن است که سرکش نباشند . از این رو شما به عنوان والدین نباید فورا نوجوان خود را در زمره گروه سرکش بدانید .
آیا همه افراد در دوران نوجوانی با والدین خود به مخالفت برمی خیزند ؟ خیر ! به هیچ وجه ، در واقع شواهد نشانگر آنند که تنها تعداد معدودی از نوجوانان بطور جدی دست به تمرد و سرکشی می زنند . با این حال ، اگر یک نوجوان با لجاجت و بطور دائمی به سرکشی بپردازد چه باید کرد ؟ عامل پدیدآورنده چنین سرکشی و تمرد چیست ؟
علل سرکشی ؟
یکی از علل اصلی سرکشی ، محیط متخاصم این دنیاست . دنیای متخاصم امروزی همیشه بدنبال دربند کشیدن نوجوانان و جوانان است و این موضوع بصورت فرهنگی مضر در آمده است که باید در مقابل چنین روشی مقابله نمود.
علت دیگر سرکشی ممکن است محیط خانه باشد . بطور مثال ، اگر یکی از والدین به مصرف سیگاریا مواد مخدر معتاد باشد یا با همسر خود رفتاری خشونت آمیز داشته باشد ، دیدگاه نوجوان خانه درباره زندگی ممکن است دچار انحراف شود. حتی در برخی از خانه های نسبتا آرام نیز نوجوان ممکن است بدلیل فقدان محبت و علاقه در خانه دست به سرکشی بزند با وجود این ، سرکشی نوجوانان همیشه به علت تأثیرات خارجی نیست .
برخی از نوجوانان با وجود آنکه والدینشان اصول اخلاقی ، اصول روحانی را بکار گرفته و تا حد زیادی فرزندان خود را از گزند دنیای اطراف ، حفظ کرده اند باز هم به معیارهای والدین خود پشت می کنند . چرا ؟ شاید دلیل آن ریشه دیگر دوستی ها ورفاقت ها با تربیت نشده ها وافراد الوده وعدم توجه به لقمه حلال باشد .
بهجای اهمیت دادن به اشتباهات نوجوان رفتارهای مثبت او را تشویق کنید
چگونه با نوجوانان سرکش و ناسازگار رفتار کنیم؟
۱. کودکان و نوجوانان ناسازگار اغلب مشکلاتی را برای خود و اطرافیان ایجاد میکنند. در حقیقت آنان نمیدانند که چگونه به اهداف خود دست یابند. افکار اشتباه کودکان و نوجوانان باعث بدرفتاری آنان میشود. اگر بهجای بدرفتاری متقابل با فرزندان به افکار نادرستاش توجه کنیم او اصلاح میشود.
2. بهترین راه تشویق کودک یا نوجوان آن است که وقتی را برای او اختصاص دهیم. بسیاری از معلمان که مدت کوتاهی با کودک ناسازگار همراهی کردهاند شاهد تغییرات عمده در رفتار او بودهاند.
3. با تشویق کودک یا نوجوان او احساس وابستگی میکند و انگیزهٔ بدرفتاری او از بین میرود. بهجای اهمیت دادن به اشتباهات نوجوان رفتارهای مثبت او را تشویق کنید.
4. پس از بازگشت فرزندان از مدرسه یا در اوقات فراغت در مورد رویدادهای روزانه سئوال کنید تا در شادترین و غمانگیزترین لحظات او شریک باشید. شما از آنچه که از فرزندتان میآموزید متعجب خواهید شد.
5. کارهای مهم و باارزش را به فرزندان محول کنید. متأسفانه بسیاری از والدین و معلمان کارهائی را که کودکان و نوجوانان میتوانند انجام دهند خودشان برعهده میگیرند. اگر کودکان و نوجوانان در فعالیتهای مختلف شرکت کنند احساس وابستگی میکنند.
10 ویروس نابودگر کلامی در پرورش فرزندان
1. نصیحت تکراری
2. تذکر مداوم
3. سرزنش
4. منت گذاشتن
5. مقایسه کردن
6. جرو بحث کردن
7. برچسب منفی زدن
8. پیش بینی منفی(نفوس بد)
9. گله و شکایت مداوم
10. متهم کردن
این ده ویروس چه "توسط والدین چه مربیان ومعلمان " اعمال گردد، تضعیف کننده فرزندان شماست
بازی های آپارتمانی
به نمونه هایی از بازی های آپارتمانی که والدین قادر به اجرای آن در محیط های کوچک می باشند، اشاره می کنیم که والدین می توانند برای کودکان در سنین مختلف متناسب با زبان و فهم کودک آن ها را اجرا کنند.
1- بازی کشف اَشکال :(هدف: ادراک فضایی)
ابتدا به کودکان می گوییم به پوسترهای اطراف خود با دقت نگاه کنند، آن گاه از آن ها خواسته می شود شکل مورد نظر را در اطرافشان پیدا کنند هر کسی سریع تر انگشت خود را روی شکل قرار یا آن را نشان داد برنده است این کار می تواند با استفاده از اشیا موجود در اتاق نیز انجام گیرد.
2- بازی مفاهیم( هدف: آموزش مفاهیم و اطلاعات عمومی) :
با استفاده از پوسترهای آموزشی ، مفاهیمی مانند کوچک و بزرگ، کوتاه و بلند، تر و خشک، چاق و لاغر، باریک و پهن، سنگین و سبک، پشت و رو، تاریک و روشن و ... به صورت سوالی و به شکل مسابقه به کودکان آموزش داده می شود.
3 - بازی نقطه گذاری( هدف: دقت و جهت یابی):
روی تخته وایت برد، یک دایره رسم و از کودک خواسته می شود با دقت ، موقعیت خود را تا رسیدن به تابلو در نظر بگیرد و سپس با چشمان بسته در داخل دایره یک نقطه بگذارد، برنده مسابقه کسی است که بتواند با تشخیص موقعیت دقیق خود و تابلو و دایره، علامت را نزدیک تر به مرکز دایره بگذارد بازی می تواند روی کاغذ نیز انجام شود.
4-بازی ترسیم خطوط (هدف: افزایش دقت و تمرکز)
ابتدا روی تابلو خط صاف، مارپیچ و زیگزاگ رسم می شود و سپس چشمان کودک را می بندیم و به او می گوییم به فرمان من بدون آن که دستت را از تابلو برداری خطوط صاف، مارپیچ و زیگزاگ رسم کن، این کار می تواند روی کاغذ نیز انجام شود.
5- بازی تخمین فاصله ( هدف : دقت، جهت یابی و ادراک فضایی )
کودک را در فاصله چند متری دیوار قرار می دهیم و از وی می خواهیم که حدس بزند که با قدم های خودش از جایی که ایستاده تا دیوار چند قدم فاصله دارد برنده مسابقه کسی است که تخمین دقیق تری از فاصله داشته باشد ( قدم ها باید چسبیده به هم باشد)
یک نقاش لهستانی با دیدن این عکس دود در آسمان یمن(به خاطر بمباران) این طراحی را کشید و میلیونها نفر را مثاثر کرد
۱۰ مهارت مهمی که پدران و مادران وظیفه دارند به فرزند خود آموزش بدهند
1.احساس امنیت
باید به فرزند خود بیاموزید که هر انسانی حق و حقوقی دارد؛ از جمله حق نفس کشیدن، حق زنده ماندن و بسیاری حقوق دیگر. کودک باید بداند که حق امن ماندن و امنیت داشتن جزو حقوق طبیعی اوست و دیگران وظیفه دارند این حق او را به رسمیت بشناسند و رعایت کنند.
2.محافظت از بدن خود
کودک باید بداند که صاحب تمام بدن خود است و کسی حق ندارد بدون رضایت او و والدین اش، بدن وی را لمس کند.
3.کمک گرفتن از دیگران در برابر باج گیرها
افرادی که از بچه ها باج گیری می کنند از لحاظ روانی افرادی ترسو هستند که در برابر جمع هراسان می شوند و پا به فرار می گذارند. باید به کودک خود آموزش دهید که در چنین مواردی از دوستان نزدیک خود کمک بگیرد و حتما مساله را با مسوولان مدرسه یا با پدر و مادر در میان بگذارد. البته حتما به کودک بگویید در مواردی که باج گیرها برای او تهدید جانی داشتند مقاومت نکند. گاهی بچه ها از ترس اینکه به خاطر از دست دادن وسایل شان توسط والدین خود تنبیه شوند، به هیچ عنوان تسلیم نمی شوند و این بسیار خطرناک است.
4.گفتن حقیقت
اگر با فرزند خود مرتب صحبت کنید و همیشه به او یادآور شوید که پشتیبان همیشگی او در زندگی هستید، کودک هم یاد می گیرد مشکلات و رازهای خود را با شما در میان بگذارد و از شما کمک بگیرد.
,کودک, روانشناسی کودک, تربیت کودک,روانشناسی کودک - روان شناسی کودکان و نوجوان
5.مورد قبول قرارگرفتن
اگر فرزند شما مساله ای را که او را آزار می دهد یا باعث اضطراب او می شود برای شما تعریف کرد حتی اگر خیلی هم پیش پا افتاده بود هیچ گاه به او نخندید یا واکنشی نشان ندهید که او احساس حماقت کند چون این کار شما باعث می شود کودک کم کم مشکلات خود را بروز ندهد و اگر زمانی مورد آزار و اذیت واقعی هم قرار گرفت با شما مشورت نکند.
6.راز دار نبودن
همیشه برنامه های تلویزیونی بچه ها یا حتی خود والدین، کودکان را به رازدار بودن تشویق می کنند و به کودکان می آموزند این رازداری باعث اعتماد دیگران به آنها می شود اما باید به فرزندان خود تاکید کنید که هیچ رازی نباید بین آنها و افراد بزرگ تر دور از چشم والدین وجود داشته باشد چون اکثر افرادی که کودک آزاری می کنند، به کودک می گویند بوسیدن یا تماس بدنی بین ما، رازی است که غیر از ما دو نفر کسی نباید آن را بفهمد.
7.مهارت «نه» گفتن
برخی والدین به فرزندان خود می آموزندکه همیشه باید به حرف بزرگ ترها گوش کرد و همیشه حق با بزرگ ترهاست اما در واقع، این آموزش کاملا غلط است و کودک باید یاد بگیرد که گاهی هم به خواسته های دیگران «نه» بگوید چون در غیر این صورت کودک خود را تسلیم هر نوع خواسته بیمارگونه و آزاردهنده ای خواهد کرد.
8.مخالفت با تماس بدنی
هر کودکی باید بداند که هیچ کس حق ندارد او را به زور ببوسد یا در آغوش بگیرد. باید به فرزند خود بیاموزیم که اگر فردی او را مجبور به انجام چنین کارهایی کرد، حتما به پدر و مادر یا بقیه اعضای خانواده اطلاع دهد.
9.صحبت نکردن با غریبه ها
کودکان هیچ گاه نباید با افراد غریبه صبحت کنند یا هدیه ای از آنها دریافت کنند حتی یک شکلات یا آدامس. البته به کودک خود آموزش دهید که گاهی استثناهایی هم وجود دارد. مثلا اگر در خیابان گم شد، باید پیش پلیس برود و از آنها کمک بخواهد.
10.قانون شکنی
به کودکان خود آموزش بدهید که در مواقع خطر اجازه دارند هر قانونی را زیر پا بگذارند. حتما به آنها بفهمانید که در شرایط بحرانی هر کاری برای #نجات خود انجام دهند، با پشتیبانی کامل شما همراه است. مثلا می توانند فرار کنند، خیلی بلند فریاد بکشند، دروغ بگویند و...