-
کلافگی و خبر خوب
دوشنبه 3 اسفند 1394 18:41
دیروز بخاطر گرد و خاک شدید مدرسه ها را تعطیل کردند این تعطیلی هیچ حالی نمیداد برای من چون مدام سرفه میزدم و یک خانه پر از گرد و خاک حاصل این تعطیلی بود بشدت عصبی بودم و کلافه گوشیم چندباری زنگ خورد شماره را نمیشناختم و برنداشتم طرف کوتاه بیا نبود و سمج آخرش با احتیاط برداشتم (نگران بودم ربط به انتخابات داشته باشه)...
-
عشق
یکشنبه 2 اسفند 1394 22:16
عشق دنیا عطش عشق دارد. هر موجودی محتاج عشق است. عشق ؛ تکامل همه ی موجودات را سرعت می بخشد. اکنون زمان انقلابی عمیق و وسیع رسیده است ؛ انقلاب عشق. این انقلاب با یاری های کوچکی که به یکدیگر می رسانیم آغاز می شود. " جی پی واسوانی " چگونه می توان فهمید که به خدا نزدیکتر شده ایم ؟ هر چه به خدا نزدیکتر شویم قلبمان...
-
توکلت علی الله
یکشنبه 2 اسفند 1394 19:10
مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود،هیچ گاه شاد نبود.او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت: ((ارباب،آیا حقیقت دارد که خداوندپیش از بدنیا آمدن شما جهان را اداره می کرد؟)) او پاسخ داد:((بله))...
-
شاد زیستن
یکشنبه 2 اسفند 1394 13:20
شادی نمادی از زیستن آگاهانه است و نمایشی از سپاس گزاری در برابر یزدان پاک ستوده ترین کارها آنست که بزرگترین شادی را برای بیشترین افراد فراهم کنیم زیبایی خریدنی نیست . شادابی هدیه گرفتنی نیست. طراوت اتفاقی نیست. همه این ها بسته به انتخاب و تلاش توست. شاد باش و شاد زندگی کن که شاد زیستن انتخاب است نه اتفاق ...
-
موشک کاغذی
شنبه 1 اسفند 1394 22:11
دیروز نزدیک های غروب رفتم در شهر دوری بزنم و ببینم اوضاع چطوره شاگردهام را در ستاد یکی از کاندیدها که من ازش اصلا خوشم نمیاد دیدم خیلی تعجب کردم چون اینها همه میگفتند که از این کاندید خوششان نمیاد امروز توی کلاس یادم افتاد گفتم بچه ها دیروز جایی دیدمتون که فکر نمیکردم اونجا بروید امیررضا گفت خانم ما چند نفر دیروز...
-
هر جا وایسی ، مُردی...!!
شنبه 1 اسفند 1394 21:37
روزمره گی عین مُردنه ... حتی اگه شب رو دیر خوابیدی ، صبح زود بیدار شو.. زیر بارون راه برو ! نترس از خیس شدن ! هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش ! توی حموم آواز بخون ! آب بازی کن ، چه اشکالی داره ؟! بی مناسبت کادو بخر! بگو اینو تو ویترین گذاشتن برای من ! آب نبات چوبی لیس بزن ! بستنی قیفی بخور ! تلفن رو بردار به دوست...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 بهمن 1394 16:00
آدم ها به اندازه غم و ناراحتی هاشون پیر میشن نه به اندازه سنشون
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 بهمن 1394 23:15
بعضی وقت ها ما آدم ها از عصبانیت کاری سر خودمان می آوریم که از عهده هیچ دشمنی بر نمیاد و هیچ جای جبرانی هم برای خودمان باقی نمیگذاریم بعضی ها هم از خدا خواسته منتظر واکنش عصبیت های ما هستند ====================================== دلم برای کسی تنگ شده که با دست خودم از دستش دادم وقتی اطرافیان از رد صلاحیت ها حرف میزنند...
-
بیمار ی عشق
پنجشنبه 29 بهمن 1394 22:56
ما آدم ها به عشق یکدیگر محتاجیم و هرگاه ان را از هم دریغ کنیم بیمار می شویم.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 بهمن 1394 20:32
وقتی کسی را دوست داشته باشی دیگه اهمیتی ندارد که دیگران چقدر بد باشند و چقدر اذیتت کنند کافیه براش بگی که از جایی ناراحتی حتی اگر اون چیزی نگه کلی سبک میشی اما وقتی فاصله میگیری و تنها باشی متوجه تمام عیب ها و بدی های اطرافت میشی زود دلت میشکنه زود بهم میریزی دلت میخواد همه را سرجایشان بنشانی دلت میخواد یه ضربه بزنی...
-
آغاز خوشبختی
شنبه 24 بهمن 1394 13:29
شاید همه روزها خوب نباشد اما چیزی خوب در همه روزها وجود دارد… قدر آدمهایی که دوستتان دارند را بیشتر از چیزهایی که دوستشان دارید بدانید… با هر انسانی چنان رفتار کن که انگار او بخشی از خوشبختی توست… خوشبخترین مخلوق خواهی بود. اگر امروزت را آنچنان زندگی کنی که گویی نه فردایی وجود دارد برای دلهره و نه گذشته ای برای حسرت...
-
مهربان باشیم
شنبه 24 بهمن 1394 13:28
بی هیچ توقعی لبخند بزن گلهایی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺰﻭﺍﯼ ﺟﻨﮕﻞ ﻣﯿﺮﻭﯾﻨﺪ ﻋﻄﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، چه ﮐﺴﯽ ﺩﺭ آنجا ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ آنها ﻗﺪﺭﺩﺍﻧﯽ کند، ﭼﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ؛ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ، ﭼﻪ ﻧﮕﺬﺭﺩ؛ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻮﺩﻥ، ﻃﺒﯿﻌﺖ ﮔﻞ ﺍﺳﺖ. ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ و بی هیچ توقعی لبخند میزنند و مهربانند. مهربان باشیم
-
به نام پدر
جمعه 23 بهمن 1394 20:52
ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺭ ﺑﺎﻧﮏ ﺑﻮﺩﻡ ! ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ ﺍﻭﺭﺩ ﺁﺧﺮﺍﯼ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺎﻧﮑﯽ ﺑﻮﺩ ، ﮐﻪ ﺍﯾﻨﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻦ . ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ﻭﻗﺘﺶ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ ﻣﻦ ﺏﺭﯾﺰﻡ ! ﮔﻔﺖ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ ! ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟ ! ﮔﻔﺘﻢ ﭘﺴﺮ ﻫﺮ ﮐﯽ ﺑﺎﺷﯽ ! ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﺎﻧﮏ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ! ﯾﻪ ﭘﻨﺞ ﺩﯾﻘﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ...
-
من...
جمعه 23 بهمن 1394 20:50
من دوست دارم که خودم را هنرمند و زندگیم را بزرگترین اثر هنری خویش بدانم. هر لحظه لحظه ی آفرینش است و هر لحظه ی آفرینش ؛ دارای امکاناتی نامحدود . میتوانم هر چیز را به همان شیوه ای که همواره انجام داده ام انجام بدهم ؛ و میتوانم به اختیارها و انتخابهایی متفاوت بنگرم ؛ و به کاری تازه و رضایت بخش تر دست بزنم . هر لحظه...
-
محبت
جمعه 23 بهمن 1394 20:49
محبت تنهاچیزیست که بابخشیدن زیادتر می شود وهمیشه لازم نیست چیزهای با ارزش ببخشی تا محبت کرده باشی گاهی لبخند تو بهترین محبت است
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 بهمن 1394 22:57
-
یک رفتار خوب ...
سهشنبه 20 بهمن 1394 22:41
یک رفتار خوب ... یکی از روزهای سال اول دبیرستان بود. من از مدرسه به خانه بر می گشتم که یکی از بچه های کلاس را دیدم. اسمش "جک" بود و انگار همهی کتابهایش را با خود به خانه می برد. با خودم گفتم: "کی این همه کتاب رو آخر هفته به خانه می بره. حتما ً این پسر خیلی بی حالی است!" من برای آخر هفته ام...
-
اگر عمر دوباره داشتم
سهشنبه 20 بهمن 1394 22:34
اگر عمر دوباره داشتم اگر عمر دوباره داشتم مى کوشیدم اشتباهات بیشترى مرتکب شوم. همه چیز را آسان مى گرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر می شدم. فقط شمارى اندک از رویدادهاى جهان را جدى می گرفتم. اهمیت کمترى به بهداشت می دادم. به مسافرت بیشتر می رفتم. از کوههاى بیشترى بالا می رفتم و در رودخانه هاى بیشترى شنا می کردم....
-
شکست غیر ممکن
سهشنبه 20 بهمن 1394 22:32
شکست غیر ممکن مدرسهی کوچک روستایی بود که بهوسیلهی بخاری زغالی قدیمی، گرم میشد. پسرکی موظف بود هر روز زودتر از همه به مدرسه بیاید و بخاری را روشن کند تا قبل از ورود معلم و همکلاسیهایش، کلاس گرم شود. روزی، وقتی شاگردان وارد محوطهی مدرسه شدند، دیدند مدرسه در میان شعلههای آتش میسوزد. آنان بدن نیمه بیهوش همکلاسی...
-
آدم های بزرگ
سهشنبه 20 بهمن 1394 22:29
آدم هایی که روح بزرگی دارند، عقده های کمتری دارند، شعور بیشتری دارند و قلب مهربانتری... برای همین نباید از آنها ترسید، آدم های کوچک و حقیر با عقده های بزرگ ترسناکترند... چون از صدمه زدن به دیگران هراسی ندارند!!
-
دوستان خوب
سهشنبه 20 بهمن 1394 22:19
-
فرصت سازی
سهشنبه 20 بهمن 1394 21:56
دارندگان دید بلند به هنگام رویارویی با مشکلات با تحمل جنبه های ناگوار و دفع آن ها مشکلات را به فرصت تبدیل میکنند
-
دوستی
سهشنبه 20 بهمن 1394 21:53
دوستی مانند گیاهی است،هر چند وقت یک بار باید آبیاری شود
-
قوی تر شو
سهشنبه 20 بهمن 1394 21:50
-
تغییر دنیا
سهشنبه 20 بهمن 1394 21:45
بر سنگ قبر کشیشی در کلیسای وست مینستر انگلستان نوشته شده است: کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم. کمی بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر بدهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهر خودم را تغییر بدهم. در سالخوردگی به این نتیجه رسیدم که خانواده خودم را تغییر بدهم....
-
داستان گربه را دم حجله کشتن
دوشنبه 19 بهمن 1394 21:20
میگویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود داشته که هیج کس حاضر به ازدواج با او نبوده است. پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند. بر خلاف نظر همه ، او میگوید که میتواند دخترک را رام کند. خلاصه پس از مراسم عروسی ، عروس و داماد وارد حجله میشوند چند دقیقه بعد پسرک احساس...
-
خداحافظی با باورهاى سمى
دوشنبه 19 بهمن 1394 21:18
بیایید با باورهاى سمى خداحافظى کنیم: 1- باور اینکه قربانى هستیم. 2- باور به اینکه میتوانیم دیگران را تغییر دهیم. 3- باور به اینکه اگر جاى فلانى بودم زندگى بهترى داشتم. 4- انتظار داشتن از دیگران و باور به اینکه دیگران باید مطابق انتظار ما رفتار کنند. 5- باور به اینکه براى رسیدن به کمال و احساس شادى حتماً به حضور فرد...
-
دریا
دوشنبه 19 بهمن 1394 16:07
کاش این روزها زودتر میگذشت مسئولیت های زیادی را پذیرفتم و فشار روحی و کاری من زیاد شده دنبال دریا بودم اما دریا از من خیلی دور شده اصلا ًدریا برای من خیلی بزرگه من باید به جوی باران هم قانع باشم یا خودم کشتی باشم نه قایق کاغذی
-
شخصیت آدم ها
دوشنبه 19 بهمن 1394 15:55
مردی نابینا زیر درختی بر سر دو راهی نشسته بود. پادشاهی نزد او آمد، از اسب پیاده شد و ادای احترام کرد و گفت: قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟ پس از او وزیر پادشاه نزد مرد نابینا رسید و بدون ادای احترام گفت: آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟ سپس سربازی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:...
-
فهم
دوشنبه 19 بهمن 1394 15:52
ریشه ی انسانها، فهم آنهاست یک سنگ به اندازه ای بالا می رود، که نیرویی پشت آن باشد … با تمام شدنِ نیرو، سقوط و افتادن سنگ طبیعی است! ولی یک گیاه کوچک را نگاه کن که چطور از زیر خاک ها و سنگ ها سر بیرون می آورد و حتی آسفالت ها و سیمان ها را می شکند و سربلند می شود … هر فردی به اندازه ی این گیاه کوچک ، ریشه داشته باشد ،...