هر چی از خوبی های بچه ها حرف میزنیم انگار داریم از افسردگیشون خوشحالی میکنیم
آقا بچه آروم و ساکت و سر به راه یعنی سالمه؟
بچه باید بچه باشه ادای آدم بزرگ درآوردن ها حالمو بهم میزنه
========================
چند روز پیش توی مغازه ای دوستم رو دیدم خوش و بشی کردیم پسرش هم بود گفت به پسرش آقای رضایی این خانم فلانیه اونم با حالت بزرگ وارانه ای گفت سلام
همه خوشی براش کردند که اینجوره ولی من احساس کردم گناه داشت
اسمش پرسیدم اونم گفت منم گفتم من اسمتو بیشتر از فامیلیت دوست دارم
دو سه روز مونده روز معلم
منم دعوت شدم تهران بخاطر جشنواره
رفتم کادوی روز معلم بچه هام رو زودتر بدم معلمشون
گفتم چند روز نیستم بچه هام کمی زودتر بفرستید بیرون پدرشون منتظر نشه
توی در دفتر معاون هم دیدم
باز غمزده بود
نمیدونم چرا میبینمش براش ناراحت میشم
حتی سایه ات را که هرگز به آن نمیرسم
صبح بخیر و شب بخیر های بی احساس هم از تنهایی بهتره
حداقل از وجود کسی خبر داری
حتی اگر به اجبار سلامت میکنه
به اجبار جوابت هم میده
ولی از غم نبودن هزار بار بهتره
داشتم فکر میکردم که اصلا دنیا را جدی نمیگیرم
و نمیخوام جدی بگیرم
من که میدونم از این دنیا زنده بیرون نخواهم رفت
امشب ذلیخا را میدیدم که هم درس انتظار داد هم درس عاشقی
هم امید داشت هم دلش پر از گله از یوسف بود
از زیبایی و ظاهرش گذشت ولی نتوانست خود را به بی خیالی بزند
نتوانست فراموش کند
و یوسف از همه جا بی خبر
با خودم گفتم کاش یوسف تلگرام داشت
ولی همان بهتر که نداشت
چند وقت پیش خودم پیشنهاد دادم یه مدرسه که کمکشون کنم
یکی از معاوناش خوب بود و خودش همکاری کرد مدرسه هم رتبه اول شد
بهم هم گفت سال دیگه میارمت اینجا
یه جوری گفت
تا حالا کسی اینجوری با من حرف نزده
انگار صاحب منه
وا
برای همسرم گفتم خوشحال شد که اونا میخوان من باهاشون کار کنم
ولی خودم نگرانم
نمیدانم چرا
با وجود کشش زیادی که مدرسه برای همه داره ولی من احساس میکنم باید از این مدرسه دور بگیرم
گاهی سر میزنم مدرسه بچه های خودم
جو این مدرسه یه جوری سنگینه
یکی از معاوناش هی با کت و شلوار توی مدرسه میگرده
با وجودی که خوشم از خوش تیپی میاد ولی معاون دبستان پسرانه لازم نیست اینطوری بپوشه یه کم راحت تر باشه چی میشه
عبوس بی ریخت
یکی دیگه از معاوناش همیشه غمگینه
من که میبینمش فکر میکنم دیشب یه کتک مفصل خورده
اونم بخاطر من حتما خخخخخخخخخخخخخخخ
همسرم خیلی اصرار داره اینجا درس بدم ولی خوشم نمیاد با این جو
همون مدرسه خودم خوبه
اونجا من ملکه ام
غلام هم داره خخخخخخخخخخخخخخخ
سلام
کلی تبریک و تهنیت عقب افتاده داریم همه را به بزرگی خودتان ببخشید
سال و سالیانتان پیروز
هر روزتان نوروز
بعد از مدت ها رفتم هیئت کوهنوردی شهر میخواستم ببینم کی میرن کوه های طرف های بختیاری
دلم میخواد یکبار هم شده خارج از چهارچوب خانواده و در قالب تیم برم اون کوه ها
گروه های آموزشی آمده بودند بازدید کلاس ها بچه های من خیلی سعی میکردند محترمانه رفتار کنند و فارسی حرف بزنند سوال ها را به سختی با زبان فارسی جواب میدادند دلم براشون میسوخت
وقتی رفتند گفتم حالا متوجه شدید باید فارسی حرف زدن را خوب یاد بگیرید
شما قرار نیست تا ابد توی این دهکده باشید
گفتم من فکر میکنم شاید یکی از شما ها روزی رئیس جمهور این مملکت باشه شاید هم وزیر .....
آخرش گفتم متوجه شدید چی گفتم
یکی از شاگردام گفت : آ خانم تازه زانستیم معلم خومان له گشتیان رنگینتره
هیچی دیگه گفتم منو باش چی فکر میکنم شما رو باش